چهارم اردیبهشت
سلام
من امروز از شر شک و ترس و تردید آزاد شدم
من امروز پر شدم از گمشده هایم
من امروز باز من شدم
فارغ از هرچه پیش آید من به خانه ام به هر آنچه با آن زاده شده ام به هر آنچه مرا به آن
می نامند٬برگشتم
از گفتن٬ باز زلال شدم و مومن شدم به نام و ریشه ام
من دیگر تا ابد می دانم "آهسته با گل سرخ" باید یود تا لایق باغبانی شوی
اگر شاهد بخشش و شایسته جبران باشم که خواهید دید و اگر نبودم بدانیدآمده بودم تا
"جبران محبت های نا کرده کنم"...
آمده بودم تا نعمت های آبی آب را پاسداری کنم...آمده ام تا پشت در....باز شدنش، آغاز نخستین روز از باقی روزهای عمرم خواهد بود و بسته ماندنش ......نمی دانم لابد حکمت تاریخ است که وصال را از حبیبان دریغ کنند...
....من حالا آموخته ام.....
آموخته هایم را آزمود ه ام
...کاش فرصتی باشد که به بار نشستنش را ، شاهد باشیم... اگر شهادت دهیم
چفت در بسته نخواهد ماند....
فارغ از فردا ،من از امروز آغاز شدم.... چهارم اردیبهشت.....همین.