...آغاز که خیلی وقته شده و ادامه اش هم که به حال فال و قیل و قال زمونه چسبیده انگار

نوشتن رو میگم...

یعنی صداقتش و بخواین  "نوشتن" انگیزه میخواد یا "بهانه" یا چه می دونم "توان" عین خوب بودن ...عین خندیدن..

.فعلا نمی خوام غر بزنم...اما باز هم می خوام اگه شد روی این نیمکتم بشینم که تنها جایی است که انگار "مال من"ه...

و با رهگذر ها تقسیم کنم...چی رو؟..نمی دونم...شاید تقسیم بشم...یا جمع کنم یا ...فعلا فقط می دونم که اینجا نشستم...سلام....همین